حدیث از امام رضا علیه السلام:
- ۰ کبوتر
- ۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۲:۳۷
اباصلت هروی تا آخرین لحظه زندگی امام رضا(ع)، از وی جدا نشدو حدیث غمانگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل کرد:
«روزی در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا بهمجلس مامون داخل میشوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدمدیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از نماز صبحجامههایش را پوشید و در محراب نشست و منتظر ماند تا این کهغلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشید، ردای مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرتبودم. چند طبق از میوههای گوناگون نزد مامون بود. او خوشهانگوری را که بعضی از دانههای آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانههایی که زهرآلود نبود میخورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جای خود برخاست و دستدر گردن مبارک امام(ع)انداخت و میان دو دیده وی را بوسید و بهحسب ظاهر آنچه میتوانست اکرام و احترام نمود .
او را به جای خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیدهام .
حضرت فرمود: شاید انگور بهشت از این نیکوتر باشد .
مامون گفت: از این انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار .
مامون خیلی اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگونشد. باقی انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامونگفت: ای پسرعمو کجا میروی؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادی.
آن حضرت غمگین و محزون سرخودرا پوشید و از خانه مامون بیرون آمد .
اباصلت میگوید: به دستور وی با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند...»
امام رضا(ع)با همین انگور زهرآلود به دیار ابد شتافت و شربت شهادت نوشید.